موقت خواهد بود...

ساخت وبلاگ
نشسته‌ام توی اتاق. صدای مامان و آقای توی تلوزیون می‌آید که جوشن کبیر می‌خوانند. بغضی روی دلم جا خوش کرده و گلویم سنگین است. دارم فکر می‌کنم این همه سال شب‌های قدر اشک ریختیم و دعا خواندیم و توبه کردیم که چه؟ نه آدم شدیم و نه از کارهایمان دست کشیدیم. دعاها را خواندیم و استغفار‌ها را کردیم و بعد از چند روز فراموشمان شد. شدیم همان آدم سابق با همان نقاط تاریک زش موقت خواهد بود......
ما را در سایت موقت خواهد بود... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : abaan1 بازدید : 143 تاريخ : يکشنبه 27 خرداد 1397 ساعت: 3:28

مهدیس عزیز لطف کرد و من رو به چالشی دعوت کرد. دیر شد ولی چون قول دادم باید پست می‌ذاشتم. دیر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدن است و این حرف‌ها دیگه! :دی پونزده دلیل کوچیک که باعث خوشحال شدنم می‌شن: ۱. گشت و گذار تو طبیعت؛ دریا و جنگل و کوه.  ۲. نوشتن یه داستان یا شعر خوب. ۳. محکم بغل کردن کسانی که دوستشون دارم. ۴. رسیدن پرتقال و آلوچه و توت‌فرنگی. ۵. دیدن ساز زدن موقت خواهد بود......
ما را در سایت موقت خواهد بود... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : abaan1 بازدید : 134 تاريخ : يکشنبه 27 خرداد 1397 ساعت: 3:28

از آنجا که مطالعهٔ کتب مختلف، پیرامون «نگارش صحیح خط فارسی» برای همه ممکن نیست و خواندن یک‌بارهٔ حجم زیاد قواعد و ضوابط آن از حوصله خارج است، تصمیم گرفتم به عنوان عضو کوچک و نوپایی از خانوادهٔ بزرگ «زبان و ادبیات فارسی» قدمی در مسیر گسترش درست‌نویسی بردارم و سلسله‌پست‌هایی با عنوان «زنگ فارسی» برای شما بلاگران اهل قلم و علاقه‌مندان به این امر، منتشر کنم. در موقت خواهد بود......
ما را در سایت موقت خواهد بود... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : abaan1 بازدید : 137 تاريخ : يکشنبه 27 خرداد 1397 ساعت: 3:28

خندهٔ گرمی کرد و این خندهٔ او می‌توانست تمام دنیا را گرم کند و اگر تمام مردم دنیا می‌توانستند او را ببینند، در یک آن، همهٔ جنگ‌ها، خصومت‌ها و دشمنی‌های روی کرهٔ زمین از بین می‌رفت یا دست‌کم یک آتش‌بس بسیار طولانی اعلام می‌شد.


دختر پرتقالی، یوستاین گاردر

موقت خواهد بود......
ما را در سایت موقت خواهد بود... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : abaan1 بازدید : 128 تاريخ : يکشنبه 27 خرداد 1397 ساعت: 3:28

در آغوشم می‌گیری؛ سخت و مردانه. دلم می‌لرزد؛ یک‌ریز و عاشقانه و زنانه. می‌گویم: «هستی؟» می‌گویی: «هستم.» می‌گویم: «تا کجا؟» می‌گویی: «تا ندارد.» می‌گویم: «این حرف‌ها مال شاعرمسلک‌هاست؛ مال آدم‌های پروانه‌ای.» می‌خندی و می‌گویی: «یعنی خودت؟» می‌گویم: «من هستم تا زمانی که نفس بکشی. هر دوست‌داشتنی «تا» دارد.» سرت را به عقب می‌بری. در چشمان دریایی‌ات طوفان است. موقت خواهد بود......
ما را در سایت موقت خواهد بود... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : abaan1 بازدید : 138 تاريخ : يکشنبه 27 خرداد 1397 ساعت: 3:28

می‌توانم الان مثل یک کیسهٔ پر از حرف و فحش و انتقاد بترکم و از مدیریت خوابگاه و وضعیت خوابگاه و درخواست خوابگاه و هزار کوفت و مرض خوابگاه بگویم و سراپایشان را گل‌مالی کنم اما... اما نه! می‌خواهم از یک چیز مهم‌تر بگویم؛ اینکه اگر خوابگاهی هستید و می‌خواهید در ترم جدید با دوست‌جان‌هایتان اتاق بگیرید به هم‌اتاقیتان بگویید. مثل آن بزرگوار پشیمن و دوست‌داشتنیِ مف موقت خواهد بود......
ما را در سایت موقت خواهد بود... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : abaan1 بازدید : 133 تاريخ : يکشنبه 27 خرداد 1397 ساعت: 3:28

بخش اول: توضیحاتی پیرو پست قبل یک: می‌خواستم پست‌ها رو با همون لحن و زبان پست قبل بنویسم اما پشیمون شدم؛ چون می‌شه مثل مباحث خشک کتاب درسی و حوصله‌اتون سر می‌ره. از این به بعدش رو به زبان محاوره و با لحنی صمیمی‌تر ادامه می‌دیم. ؛) دو: پست‌های من توضیح کامل و جامع از مباحثی که گفته‌ می‌شه نیست؛ یه توضیح خلاصه‌وار و کلیه. بعد از اینکه پست جلسهٔ اول رو گذاشت موقت خواهد بود......
ما را در سایت موقت خواهد بود... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : abaan1 بازدید : 126 تاريخ : يکشنبه 27 خرداد 1397 ساعت: 3:28

عجب هوایی دارد امشب! پنجره را باز گذاشته‌ام و نسیم شبانهٔ بهاری‌ سرخوش از این فرصت طلایی، گاه و بی‌گاه سرک می‌کشد توی اتاق. بازی‌اش گرفته انگار! می‌چرخد و برگ‌های زردِ روی دیوار را تکان می‌دهد، پشه‌ها را هل می‌دهد به این‌طرف و آن‌طرف، بعد به شیطنت‌هایش می‌خندد و از پنجره می‌زند بیرون و چند دقیقه بعد دوباره می‌آید. میان بازیگوشی‌های او، صدای محو و کمرنگ بوق‌ه موقت خواهد بود......
ما را در سایت موقت خواهد بود... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : abaan1 بازدید : 145 تاريخ : يکشنبه 27 خرداد 1397 ساعت: 3:28

اولی: دیگه بسه خب! پاشو. چقدر می‌خوابی؟ دومی: یعنی من حق ندارم دوساعت بعدازظهر بخوابم؟ اولی: همونقدر که تو حق داری از این اتاق استفاده کنی من هم دارم. به‌خاطر خواب تو الان یه ساعته تو این گرما تو آشپزخونه‌ام و دارم می‌رقصم. جونم در اومد. دیروز هم نتونستم برقصم امروز هم که اینطور. بسه دیگه! دومی: یعنی الان وسط امتحانات باید برقصی؟ اینقدر مهمه؟ اولی: بله برای موقت خواهد بود......
ما را در سایت موقت خواهد بود... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : abaan1 بازدید : 129 تاريخ : يکشنبه 27 خرداد 1397 ساعت: 3:28

حس دلتنگی عمیقی نسبت به شماها دارم؛ نسبت به همهٔ کسانی که از ابتدای آبان‌دخت تا امروز حریربانو با من بوده‌اند، نسبت به کسانی که خیلی وقت است خاموش‌اند، نسبت به تو؛ تویی که داری واژه‌های افسارگسیختهٔ از دل‌ برآمده‌ام را می‌خوانی و می‌رسی به این نقطه. 

موقت خواهد بود......
ما را در سایت موقت خواهد بود... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : abaan1 بازدید : 133 تاريخ : يکشنبه 27 خرداد 1397 ساعت: 3:28

پیش‌نوشت: تصمیم گرفته‌بودم چیز زیادی از دو دورهمی‌ای که رفتم ننویسم و به چند خط اکتفا کنم اما بعد پشیمون شدم و با خودم گفتم بد نیست کمی از حس و حال خوبی که داشتیم رو به شما هم برسونم. پس با لبخند می‌نویسم، با لبخند بخونین. :)
ادامه مطلب
موقت خواهد بود......
ما را در سایت موقت خواهد بود... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : abaan1 بازدید : 136 تاريخ : جمعه 11 خرداد 1397 ساعت: 6:55

اعتقادی به بیات‌شدن چیزها ندارم؛ مثلا روایت لحظات شیرین زندگی! این‌ها مگر بیات شدنی است؟ مگر می‌شود ننوشت؟ باید نوشت حتی اگر دیر شده‌باشد. باید زنده نگه داشت؛ تمام لبخند‌ها را، صداها را، نگاه‌ها را.  ادامه مطلب موقت خواهد بود......
ما را در سایت موقت خواهد بود... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : abaan1 بازدید : 144 تاريخ : جمعه 11 خرداد 1397 ساعت: 6:55

امروز مردی را دیدم که در چشمانش ردی از کوچه‌باغ‌های نشابور بود.


خوش به حال بوته‌ی یاسی که در ایوان توست

می‌تواند هر زمان دل‌تنگ شد بویت کند

(علیرضا بدیع)

موقت خواهد بود......
ما را در سایت موقت خواهد بود... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : abaan1 بازدید : 136 تاريخ : جمعه 11 خرداد 1397 ساعت: 6:55

ایستگاه متروی چیتگر/ کجایی؟/دیدمت دیدمت. میام اون ور/ بغل/ چی؟ از ۹ اینجایی؟ چقدر زووود/ کشک سابیدم واسش/ خنده/ قطار/ نگاه نکن ببینیم می‌شناستمون/ مانتو لیمویی/ جیغ و بغل دوتاشون/ دختر این چقدر صمیمی و دوست‌داشتنیه/ بغل/ عکس/ اینجا سرویس نداره؟/ شال زرشکی/ داشتیم برمی‌گشتیم/ عه! سلاااام(لبخند گنده)/ چه صدای خوبی!/ من که اولین‌باره میام اینجا/ خنده/ این ت موقت خواهد بود......
ما را در سایت موقت خواهد بود... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : abaan1 بازدید : 149 تاريخ : جمعه 11 خرداد 1397 ساعت: 6:55

درمانده و آشفته و مایوس و ملولم

چون چلچله‌ای خیره به خاکستر یک باغ...

حریر


عنوان: شاعربازی‌ درآوردن‌هایم را می‌گویم.

موقت خواهد بود......
ما را در سایت موقت خواهد بود... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : abaan1 بازدید : 114 تاريخ : جمعه 11 خرداد 1397 ساعت: 6:55

چه با شتاب آمدی! گفتم برو! اما نرفتی و باز هم کوبهٔ در را کوبیدی. گفتم: بس است، برو! گفتم: اینجا سنگین است و شلوغ. جا برای تو نیست. اما نرفتی. نشستی و گریه کردی. آنقدر که گونه‌های من خیس شد. بعد در را گشودم و گفتم: نگاه کن چه قدر شلوغ است! و تو خوب دیدی که آنجا چه‌قدر فیزیک و فلسفه و هنر و منطق و کتاب و مجله و روزنامه و خط‌کش و کامپیوتر و کاغذ و حرف و حرف موقت خواهد بود......
ما را در سایت موقت خواهد بود... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : abaan1 بازدید : 128 تاريخ : جمعه 11 خرداد 1397 ساعت: 6:55

با صدای هشدار گوشی هم‌اتاقی از خواب بیدار شدم. پلک‌هایم سنگین بود. به سختی از هم جدایشان کردم و نگاهی به ساعت انداختم. عقربه‌ها گرچه می‌دویدند اما هنوز به عدد نُه نرسیده‌بودند. آهی کشیدم و با اولین فرو بردن آب دهان، دنیا روی سرم آوار شد. گلویم به شکل عجیبی سوخت؛ تو گویی که کسی با چاقو خط‌خطی‌اش کرده‌باشد و آب‌دهان من با چاشنی نمک رویش لغزیده‌باشد؛ همینقدر در موقت خواهد بود......
ما را در سایت موقت خواهد بود... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : abaan1 بازدید : 134 تاريخ : جمعه 11 خرداد 1397 ساعت: 6:55

یک. خواب ماندیم وبه جای ساعت هفت، ساعت نُه به سمت مترو حرکت کردیم. بعدتر داشتیم می‌گفتیم خدایا شکرت که خواب ماندیم. دو. بلیت‌ها در دست‌هایمان بود و ذوق دیدن موزه در دل‌هایمان. ما با پنج‌ هزار تومان تعدادی از آثار موزه لوور را در موزه‌ ملی ایران دیدیم و لذت بردیم؛ شما هم بروید ببینید و لذت ببرید.  سه. داشتم با خودم می‌گفتم چرا در موزه‌ ایران باستان فقط سنگ و موقت خواهد بود......
ما را در سایت موقت خواهد بود... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : abaan1 بازدید : 152 تاريخ : جمعه 11 خرداد 1397 ساعت: 6:55

بحث شعر جوششی و کوششی بود؛ شهود و تلاش. داشتم نظرم رو می‌گفتم و اینکه شعر باید اول به سراغت بیاد تا تو ادامه بدیش، که شعری که به زور بگی هیچ‌وقت به پای شعری که خودش میاد نمی‌رسه و البته به قول علیرضا بدیع شعر اولش جوششه و بعد کوشش شاعر تا خوب درش بیاره و... . استاد گفت: 《درسته. تو مثل شاعرها حرف می‌زنی‌ها دختِرو. تجربه داری؟》 یکی از بچه‌ها به جای من جواب داد موقت خواهد بود......
ما را در سایت موقت خواهد بود... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : abaan1 بازدید : 167 تاريخ : جمعه 11 خرداد 1397 ساعت: 6:55

هنوز باور ندارم اتفاق افتادنت را. نه! نمی‌توانم؛ نمی‌توانم باور کنم. من که یک عمر فلسفه و منطق چیدم و نیامدنت را اثبات کردم چگونه اینقدر ناگهانی بپذیرم حضورت را؟ چگونه باور کنم از خم کوچه‌ی فاصله‌ها گذشتی و حالا در مرکزی‌ترین نقطه‌ی آغوشم به خواب رفته‌ای؟ چگونه باور کنم این لحظه را؟ این لحظه‌ی باشکوه را که با هر نفس کشیدنم عطر زلف مشکینت در جانم می‌پیچد؟ با موقت خواهد بود......
ما را در سایت موقت خواهد بود... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : abaan1 بازدید : 134 تاريخ : جمعه 11 خرداد 1397 ساعت: 6:55